به کلّه ، مردم مریزید آشغال مسازید از مغز توده ای زغال دریغ از آن کودک و نو باوه است که مغزش انبار ترس و یاوه است دریغ از این درس های بی شمار که بی ارزش بود و در حدّ شعار به جای داستان وگرگ و گاومیش ترا به یزدان به فرزندان خویش خرد ورزی را بیاموزید و عقل نه آن گفته های آکنده ز نقل سوآلات فلسفی پرسید و ژرف تفکر خواهیداز آنان نه حرف بپرسید انسان که خاکش شد لباس چگونه در می رود با اختلاس ؟ نپرسید ازوی چه می خواهی شوی بگو هر چه شد بپا پاکی شوی چه گوید جزپند نادر با شما ؟ جواب وجدان باهر با شما , ...ادامه مطلب